همین مفهوم رو تو این غزل زیبای سعدی ببینید: هرکه سودای تودارد چه غم از هردوجهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهرتو گیرد که نگیرد پی خویشش وآن سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش هرکه در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش به جفایی و وفایی نرود عاشق صادق مژه برهم نزند گر بزنی تیر وسنانش عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش... ... ... و گوش کنیدش در دستگاه راست پنجگاه از استاد آواز ایران
همین مفهوم رو تو این غزل زیبای سعدی ببینید: هرکه سودای تودارد چه غم از هردوجهانش نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش آن پی مهرتو گیرد که نگیرد پی خویشش وآن سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش هرکه در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش به جفایی و وفایی نرود عاشق صادق مژه برهم نزند گر بزنی تیر وسنانش گفتم از ورطه عشقت به صبوری به برآیم باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش... ... ... و گوش کنیدش در دستگاه راست پنجگاه از استاد آواز ایران
۲ نظر:
همین مفهوم رو تو این غزل زیبای سعدی ببینید:
هرکه سودای تودارد چه غم از هردوجهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهرتو گیرد که نگیرد پی خویشش
وآن سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش
هرکه در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
به جفایی و وفایی نرود عاشق صادق
مژه برهم نزند گر بزنی تیر وسنانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش...
...
...
و گوش کنیدش در دستگاه راست پنجگاه از استاد آواز ایران
همین مفهوم رو تو این غزل زیبای سعدی ببینید:
هرکه سودای تودارد چه غم از هردوجهانش
نگران تو چه اندیشه و بیم از دگرانش
آن پی مهرتو گیرد که نگیرد پی خویشش
وآن سر وصل تو دارد که ندارد غم جانش
هرکه از یار تحمل نکند یار مگویش
هرکه در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش
به جفایی و وفایی نرود عاشق صادق
مژه برهم نزند گر بزنی تیر وسنانش
گفتم از ورطه عشقت به صبوری به برآیم
باز میبینم و دریا نه پدید است کرانش
عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد
بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش...
...
...
و گوش کنیدش در دستگاه راست پنجگاه از استاد آواز ایران
ارسال یک نظر