۱۳۸۴ آذر ۹, چهارشنبه

من وسواسی‌م .. نمی‌توانم [... و باور کن که نتوانسته‌ام هرقدر هم که خواستم] آسان گیر باشم ... من تو را به زیباترین شکلت .... در بهترین حالات و خُلقت دوست دارم ... من عاشق هرکس و هر چیز و هرنامی نمی‌توانم که باشم [... و باورکن عقل نیم‌پاره‌ام بارها خواسته مرا راضی به دم‌دستی‌ها، شدنی‌ها و محسوسات کند و بیچاره هربار هم ناکام بوده .. هیچگاه نتوانسته] ...

من وسواسی توی بد مخمصه‌ای افتاده‌ام .. تورا به اندازه خودت که نه ... به اندازه آنی که حس بلندپروازم دوست دارد؛ دوست دارم .. در هر لحظه و آن که مدحت می‌کنم؛ خود دیوانه‌ام می‌دانم که تورا یک گام دیگر از دنیای خودم ... از دسترس خودم ... از دم‌دستی‌های خودم ... از محسوساتم ... از آنچه شدنی‌، باورکردنی و صمیمی‌ست دورتر کرده‌ام ...

دوست من؛ اکنون هنگام جدایی‌ست دیگر.... تو دیگر از این لحظه مقدس و نامحسوسی... رسیدن به تو شکستن حرمتی‌ست که تو را برایم دوست‌‌داشتنی کرده است.

دوستت دارم ... بدرود!

۱۳۸۴ آذر ۷, دوشنبه

Get over it

یه راه خوب واسه خلاصی از دست فکر یا حرف مزاحم؛ خفه کردن و نزدنش نیست ... یه جوری نصفه کاره ولش کردنه ..

این چند خط زیر به مزه هسته انگور دونه درشت تلخ و گس بود ... دست از سرم هم بر نمی‌داشت ... واسه همین مثله شده و تیکه پاره می‌ذارمش اینجا تا از دستش آسوده بشم:

دیگه غول ساقه‌ی لوبیا هم
بوی آدمیزادیی ما رو نشنید

.
.
.

بوی آدم نمی‌یاد ...
آهای مردم آبادی دنیا!
کی دزدید از دلاتون رنگ؟
از چشاتون نور؟
از نفس‌هاتون اسم مرهم؟
کی بُرد از بدنهاتون بوی آدم؟

.
.
.

۱۳۸۴ آذر ۳, پنجشنبه

کلارا یا کارمن؟ مسئله این است ...

زایش معراج مادر است ...
و تولد مستوره‌ایست از آفرینش الهی در روزگار ما ...

معراج تو ..
و واسطه شدنت برای آفرینش موجودی زیبا و خداخواه ...

مبارک باد!

۱۳۸۴ آذر ۲, چهارشنبه

اندر مصايب و رنجی که می‌بریم از ظاهر

۱-
وقتی قرار است از چیز معروف ولی قبیحی در جامعه حرف بزنیم:
چرا در برنامه طنز ایرانی چیزی مثل "پاچه‌خواری" که هم‌وزن و هم‌قافیه و هم‌معنای "فلان مالی"ست رواج پیدا می‌کند؟

در حالیکه....
در برنامه مشهور طنز آمریکایی Seinfeld از ترکیب جدید Master of My Domain جای Masturbation استفاده می‌کنند؟

پاچه‌خواری صرف‌نظر از معنایی که سعی در القای آن دارد؛ خود به تنهایی چه بار مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ Master of My Domain علاوه بر انتقال حس و تداعی لغت اصلی؛ خود دارای بار معنایی مستقل است ... اعتباری که لزوما وابسته به Masturbation نیست ..

۲-
وقتی قرار است شعار تبلیغاتی برای شرکتی بسازیم:
چرا در اغلب موارد حس ظاهرپسندی و شعاری بر مفهوم غایی می‌چربد تا صبح تا شب بشنویم که مثلا: "تاپ؛ یک انتخاب ناب" و یا "آذربان؛ نماد اطمینان"؟

در حالیکه ....
شرکتی به کت و کلفتی GE ترجیح می‌دهد از خیر قافیه و سجع و رباعی بگذرد و صاف و پوست‌کنده بگوید: Brings Good Things to Life؟

۱۳۸۴ آبان ۲۷, جمعه

Cooperative Literature
ادبیات تعاونی!

کی ادامه اینو می‌یاد:
"وقتی سپیده در رگ شب جهید . . . "

علیرضا در همون جی میل نقطه کام قبلی

۱۳۸۴ آبان ۲۵, چهارشنبه

Disclosure....

I am a helper and a giver: Tried different ways to help others; to make their daily life easier; a very wide spectrum of things: could be helping a friend to fill out his or her application form or give honest feedback and comments on how a coworkers or classmates could improve the quality of their job or the material they prepare. Sometimes it could be simply listening to others and showing that you care.

Being a perfectionist I realized that my coverage with the tools I have is very limited (still significant though). Two years back I came to understand the magic in writing; it was an overlooked aspect of my talent if cultivated could not only improve the quality of my personal life but also could help others to enjoy their moments deep insid; having a better and comprehensive awareness about their lives and the importance of roles that each of us has to play. I really do believe in writing and the power it can generate.

I have other achievement that I can be proud of: from adapting myself to the totally different environment after my immigration, to work related accomplishments like the ones that I don’t care to mention; but still I would nominate my ability to improve my communication skills in general my best achievement ever.

۱۳۸۴ آبان ۲۲, یکشنبه

اینورا کسی هست که bridge بلد باشه؟
اگه هست؛ حوصلشو داره یاد بده؟
اگه داره؛ حسش هم هس بعدش بشینه بازی کنه؟
اگه هست؛ می تونه به اینجا یه ایمیل پرتاب کنه؟
علیرضا در جی میل نقطه کام

۱۳۸۴ آبان ۱۴, شنبه

Welcome Back to Work!

Life is just ups and downs ...
The unwanted blend of being sad and glad ...
The demise ...the birth.. the laughter and the sorrow
One day having the arms and warmth of someone loved
One day trying to let them separate their ways from our lives

We are wonderful:
Keeping the sad moments in the heart ...
And blooming the instant we love to shine..

I am sad you have gone through the pain
And glad you get a chance to feel the love you could get:
The love for your father
And the love for those who care

I am glad you get the hope to come back to work ....

Welcome back