۱۳۸۳ دی ۸, سه‌شنبه

هزار سال است که مي‌گویم: ان اکرمکم عند الله اتقاکم
هزار سال است که باور نکرده‌ام چه مي‌گويم...

ــــــــــ
حجرات-۱۳

آزمون

نه به سختي امتحان هوش است نه احتياج به سرعت تست زدن بالا دارد ...
يک سؤال که اين روزها مرا ديوانه کرده ...
يک سؤال برای من ...
يک سؤال برای آنها که جهان وطنند ...

زلزله‌ای که ۱۰۰۰ برابر قوی‌تر از زلزله بم بود ...
زلزله‌ای که ۵۰ هزار نفر (نزديک به دوبرابر زلزله بم) کشته داد ...
چقدر مرا ... چقدر تو را آزرد؟

راهنمايي:‌ جواب "خيلي زياد" نيست!

۱۳۸۳ دی ۵, شنبه

Kathleen Kelly in "You've Got Mail": You are just the suit..

Sometimes we need to break the shell, to take off the suit.... to render to something we always wanted to be ... those moment are precious ... those moments worth a lot ... even if those moments happened to be in Bam

وقتي که کتلين زير درخت کريسمس "جينگل بلز" مي‌خواند
کوکب زير آوار "آه" مي‌کشيد

نداستم که ناله يکي بود يا خوانده؟

today was christmas

not everyone is christian, but christmas gives the people around the world with different belief systems, colors, cultures and ethnic backgrounds the unique opportunity to be happy, to forgive others and to hope for a better year to come, hope for a new life, a new birth ... and a new start ..

have a wonderful start in 2005 ....

۱۳۸۳ دی ۴, جمعه

مهر هشتم

ای دست سخاوتت گشوده
وز مهر، جهان دلي ربوده

لبريز شده ز ذکر هشتم
انفاس من از گل و شکوفه

در مرو دلي پر از ستاره
بر قلب زمين رخی گشوده

از قدس تنش تمام اشجار
بر شاخه خود گلی سروده

هر عيد که می‌رسد دوباره
از دل، هم و غم و شک زدوده

تا قسمت من نگاه زيباست
يار با عشق زلال وی ستوده

يلدای من سلام!

باز به عيادت که آمدی ...
سرم از خاکستر آذر بلند شد
باز به نوای يکه‌ی ترنم‌ت ...
بعض من گريبان‌ حلق ساخت
باز با پيچش موی مجعدت ...
نظرم تيره و سياه شد
باز به ذکر جان‌نواز تو ...
تن من کبود سوخت
باز با ياد سرد هجر ...
شن‌های باديه، برفاب ناب شد

يلدا ا ا ا ا ی من ن ن ن !
باز نوبه‌ی سلام من رسيد ...
موعد حل قلب در کلام شد:

محبوب من سلام!
يلدای من سلام!

۱۳۸۳ آذر ۲۹, یکشنبه

نمي‌دانم داستان Da Vinci Code را شنيده‌ايد يا نه .. کاری هم به درستي و اعتبار قصه يا به زعمي تئوری مطرح شده در آن ندارم .. فقط برای دوستاني‌ که تا به حال نشنيده‌اند بگويم که اسطوره‌ای که از عيسای مسيح(ع) مي‌شناسيم رد کرده و او را صاحب زن و فرزندان زيادی مي‌داند که امروزه در فرانسه سکونت گزيده‌اند .. چيزی که برايم جالب بود نه نگاه نويسنده و شواهد و حواشي‌ آن بلکه برخورد خوانندگان بود .. هستند کساني که بسيار در انتخاب سخت‌گيرند و گاهي حتي دلايل علمي‌ را هم نمي‌پذيرند .. اما وقتي کار به تابوشکني مي‌رسد برای اينکه خود را فرهيخته و دگرانديش نشان دهند با شنيدن داستان سرهم‌بندی شده اين کتاب گل از گل‌شان مي‌شکفد، بدون کمترين فشار و حداقل مجادله فکری هرچه شنيده‌اند را يکسره مي‌پذيرند ... چرا که چون چنين چيزی را از قبل پسنديده‌اند.

۱۳۸۳ آذر ۲۴, سه‌شنبه

ديدن فيلم دوئل هرچه نبود ... زنده شدن خاطرات که بود .. نبود؟

یاد برادر فرخ زنده شد که خمپاره بغل پايش ترکيد و موشک‌های آرپي‌جي‌ روی کوله‌اش او را پودر کردند ... هيچ از او نماند ... هيچ هيچ

و ياد آن ديگر ... درست دو سال پيش

۱۳۸۳ آذر ۲۳, دوشنبه

wow

Your sentence had a lot to say "She has to work to make money for our trip." this means a lot ,,,, that is the sign of love .. respect and understanding from your side... F. is enjoying ... don’t worry about her ..... because she has someone like you who is respecting/understanding what she does ... this is important ... more important than a trip .. it means a whole life ...

Enjoy your trip and come back safe soon.

Say hi to every one.


_________________
Salaam

Today Dec. 11'2004 I, F. and P. are leaving for Seattle tomorrow to LA and then San Diego. We will come back by the end of December. Unfortunately my wife can't come with us. She has to work to make money for our trip.

Regards,
S.

۱۳۸۳ آذر ۲۲, یکشنبه



ايکي ثانيه قبل از پنجول کاری حضرت اجل

۱۳۸۳ آذر ۲۱, شنبه

Brand Image II

Every single phenomenon needs an image in order to be visible. The image can be translated into form, shape and behaviors. The functionality of the image is to make a distinction, drawing a line between item A and B; to help the observer with his senses, to show that the things can be uniquely identified. Sometimes this image goes with the nature of the object and in many cases it is only skin deep. These days the possible incongruity of the image and the functionality of the object is a well-known topic - it is a part of the public culture now; thanks to the mass media and the vast coverage of the psychological themes among individuals. That made the "image-thing" a familiar vocabulary; no need to repeat the definition once used in a daily conversation. When people talk about the image of something; they usually refer to the incompatibility of face and essence.

How is the image created? It is simply shaped by the repetition of an event/behavior in a certain environment. Dog is man’s best friend in Western hemisphere and man’s best food in Korea [not welcomed these days though]; mouse is evil in Iran, while it is respected in India. Chinese wear white for mourning, whereas for most other people black is the color of death.

۱۳۸۳ آذر ۲۰, جمعه

من آدم ساده‌ای هستم ... وبلاگ ساده‌ای هم دارم ... من در وبلاگ خود از اتفاقات ساده‌ای که برايم روی داده مي‌نويسم ... ديروز من به لواسان رفتم ... خيلي خوش گذشت ... جای شما خالي ... موقع غذا دادن به گربه، کرم در آوردم و تکه کباب را در دستم نگه داشتم .. اين شد که گربه برای قاپيدن غذا پنچول کشيد و دستم خون آمد ... دستم زود خوب شد ... جای پنجول کلا زود خوب مي‌شود .. خدارو شکر بار دوم که مي‌خواستم در چادر را ببندم و گربه باز پنجه کشیده بود جا خالي دادم .... وگرنه جای اين يکي پنجول به اين زودی‌ها خوب نمي‌شد ... اين بود نتيجه سفر ديروز من .. ديديد که لازم نيست خيلي قلمبه سلمبه هم نوشت ... اين جمله آخری فکر کنم نتيجه اين پست وبلاگ من بود ... من چقدر خوب نتيجه‌گيری مي‌کنم .... فقط چرا هنوز وبلاگ مي‌نويسم خودم هم نمي‌دانم ..

۱۳۸۳ آذر ۱۹, پنجشنبه

تازه‌تر از ندای الرحمن چيست؟ ... بگو

۱۳۸۳ آذر ۱۷, سه‌شنبه

جوانمردی
به رسم قدما [ابوسعيد ابي‌الخير]:
آن است كه شوخ مرد را روى او نياورى.

به رسم اورکات:
يعني که هر کس [هر چقدر با احساس و سوزناک] برايت تأييديه/testimonial فرستاد، برای پز و اطلاع عموم قند در دلت آب نشده، هول نگشته و ظرف t ثانيه آنرا نيکسپتي = accept نکني.

به رسم بازار:
شلوارت که ۲ تا شد، شلوار بعدی را بازهم با سليقه [و صلاحديد] منزل خريد کني.

به رسم اند مرام:
اگر در سفر خواستي مسواکت را برداری و دستت خورد و مسواک همسفرت را به زمين انداختي؛ پس از مراسم غسل و استرليزاسيون مسواک دوستت که بي‌خبر از همه جا درحال خروپف است، مسواک مبارک خود را از ارتفاع مساوی با سرعت اوليه صفر به سوی کف حمام ول کني. در موارد اخلاص ۱۰۰٪ زاويه سقوط و موضع تصادم مسواک با زمين [اعم از جناحين/دسته پلاستيکی/ و يا خدايي ناکرده ناحيه‌ی فرچه/برس آن] بايد شباهت تام با مورد قبلي داشته باشد.

Loop
در صورت هرگونه اشتباه در پرتاب، مراحل فوق‌الاشاره به تعداد کافي تکرار شوند.
EndLoop (Till You Say = Okay)

۱۳۸۳ آذر ۱۳, جمعه

۱۴ سال

ای خاک سلامت مي‌کنم باز
و ندا مي‌زنم بر آن همه مهر و گرما
و آن همه محبت و صفا ...
که در خانه دل پنهان کرده‌ای

اگر نبود اين همه شور...
وگر نبود اين همه عشق ...
که محبوس قلب تارت شده‌،
نسل صبر اخته سوز آذر بود
و سلسله عشق کشته سرمای تو

آ ق ا ج و ن