يلدای من سلام!
باز به عيادت که آمدی ...
سرم از خاکستر آذر بلند شد
باز به نوای يکهی ترنمت ...
بعض من گريبان حلق ساخت
باز با پيچش موی مجعدت ...
نظرم تيره و سياه شد
باز به ذکر جاننواز تو ...
تن من کبود سوخت
باز با ياد سرد هجر ...
شنهای باديه، برفاب ناب شد
يلدا ا ا ا ا ی من ن ن ن !
باز نوبهی سلام من رسيد ...
موعد حل قلب در کلام شد:
باز به عيادت که آمدی ...
سرم از خاکستر آذر بلند شد
باز به نوای يکهی ترنمت ...
بعض من گريبان حلق ساخت
باز با پيچش موی مجعدت ...
نظرم تيره و سياه شد
باز به ذکر جاننواز تو ...
تن من کبود سوخت
باز با ياد سرد هجر ...
شنهای باديه، برفاب ناب شد
يلدا ا ا ا ا ی من ن ن ن !
باز نوبهی سلام من رسيد ...
موعد حل قلب در کلام شد:
محبوب من سلام!
يلدای من سلام!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر