غم قربت
گاهی مثل امشب آدم غم ولایتش میگیرد...
یعنی درست مثل وقتی که در غربتی و غم غربت تو را به یاد ولایت میاندازدت... وقتهایی هم هست که نزدیکی... در وطنی... قریبی نه غریب... ولی باز به یاد یک تکه میافتی که در آنی از آنات غربت برایت حادث شده و امروز برایت یادآوری آن عزیز است... شاید بشود اسم آن را غم-قربت هم گذاشت...
و این یکی از آنهاست:
برکت حوزه هنری به قره العين است
اینجا هم چیزهایی پیدا میکنید
دنباله: این نکته برایم هم اکنون تداعی شد که انگار اصالت با همان فرآیند خاطرهسازی انسان است... و نه غربت یا ولایت.. و نه دور یا نزدیک... و نه آشنا یا غریبه... و نه همدرد یا بیدرد بودن... شاید.. شاید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر