۱۳۸۳ اسفند ۲۳, یکشنبه

هر چيزی لياقت می‌خواهد ...

۱- به لطف جيب فراخ صاحب‌کار در گرانترين هتل شهر ساکن شدم، تا بار ديگر باورم شود که هنوز مميز نشده‌ام ...

۲- اين ملت دامبول همه جا هستند ها ... پادشاهان و دبيرکل سازمان ملل و روسای جمهور را گذاشته‌اند کنار ... به جای آن می‌گويند: "اِه .. همان هتلی که مايکل جکسون ۱۰ روز در آن اقامت داشته؟"

۳- تا اين وان از آب پر شود کوفتم شد .. صد بار به خودم لعنت فرستادم که چرا هوس جکوزی کرده‌ام ... آب تا نيمه آمده بود ... اگر اين وسط آب را تخليه می‌کردم در قبال آب هدر رفته لذتی هم نبرده بودم ... به قول ايرج کم مانده بود زنگ بزنم و بپرسم‌:‌ "کسی آب گرم برای حمام لازم ندارد؟"

هیچ نظری موجود نیست: