عهد
عهد ميبندم:
تا دمي که "تو" بر من بتابي
من سايه مهرم را بر "او" بگسترم
عهد ميبندم:
چون باد، نگاهم در پييش بدود
چون اهله قمر، جهان را برايش بياريم
و چون قرص ماه، از دور مراقبش باشم
عهد ميبندم:
ابرِمهرم سرتاسر درهها و کوهها را در نوردد
تا روزی؛ در جايي، در کنارهای
باران عشقم، جانش را بنوازد
عهد ميبندم:
تا دمي که "تو" بر من بتابي
من سايه مهرم را بر "او" بگسترم
عهد ميبندم:
چون باد، نگاهم در پييش بدود
چون اهله قمر، جهان را برايش بياريم
و چون قرص ماه، از دور مراقبش باشم
عهد ميبندم:
ابرِمهرم سرتاسر درهها و کوهها را در نوردد
تا روزی؛ در جايي، در کنارهای
باران عشقم، جانش را بنوازد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر