۱۳۸۲ بهمن ۱۷, جمعه

شيراز اگر شهر است پس تهران چيست؟

۱- وقتي روبروی حافظيه آنطرف خيابان مي‌ايستي، بدون مزاحمت آنچناني اتومبيل‌ها نگاهت مي‌تواند به آن باغ زيبا گره بخورد ....

۲- وقتي به سينه کوه نگاه ميکني، خانه چشمت پر نمي‌شود از خانه و آجر و آپارتمان ... کوه را مي‌بيني و آسمان صاف و نرم شيراز را ....

۳- تناسب انسان و ماشين در شيراز به حديست که دل را نمي‌زند ... [درست مثل تناسب فالوده شيرازی و آبليمو]... هم همه جا وسيله در اختيارت هست و هم هرجا که بخواهي مزاحمت نيست ...

۴- اين شيرازی‌ها با عرضه انسانهايي چون سازندگان شهر پارسه، سعدی و حافظ ادای دين به همه بشريت کرده‌اند ...

... راستي ... شيراز يك چيز خوب ديگرش اين است که دم در کافي‌شاپ آناناس آن، پسربچه ۱۰ ساله افغاني برای گدايي، تقليد لهجه‌ی تهراني نمي‌کند...

هیچ نظری موجود نیست: