باز شوری درگرفت
رعد غرید
رعد غرید
زمین خیس شد... از تکرار باران
گندم ترانه خواند
صدا زد زندگی
جوانه زد امید
برق زد... مست چشمانِ دلداگی
گندم ترانه خواند
صدا زد زندگی
جوانه زد امید
برق زد... مست چشمانِ دلداگی
بهار که برسد سبز میشوی
تابستان که برسد بالنده و سرافراز
تا در پاییز به بار بنشینی
گندمم!
تو سرود سبز دلبستگیام هستی
و سرآغاز راهی که سراسر نورانیست
در طلیعه زودهنگام بهار... میخوانم:
سلام بر بهار
سلام بر تابستان
تهنیت به پاییز
درود بر تو که میرسی
و درود بر تو که امید میبخشی
و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا - مريم ۳۳
دوباره زنده شدم ....
سلام بر تابستان
تهنیت به پاییز
درود بر تو که میرسی
و درود بر تو که امید میبخشی
و السلام علي يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث حيا - مريم ۳۳
دوباره زنده شدم ....
۵ نظر:
اين حضور حاضر و غايب چقدر زيبا بيان شده!
"هرگز
اين حضور حاضر و غايب چقدر زيبا بيان شده!
"هرگز حضور حاضر و غايب شنيده اي?!" حضوري بسيار زيباست...
salam,
khoobi?
Kojaee?
Kamtar Minevisi ...
انگار تمام شدن درد فراق قریحه تونو خشک کرد و مثل بقیه به درد روزمرگی دچار شدید.(ببخش لری گفتم)چون جدن این وبلاگ را دوس داشتم و یکی از چند وبلاگی بود که ارزش خوندنو داشت تو این 5 سال.
man ham ba in payam balaii gar che meghdari bi adabane bod movafegham.albate be gheyr az shoma khili az ghadimi ha ham digar neminevisand... ma ke khili ba neveshteheton ertebet bar gharar kardim o lezat bordim.az tah del mikhmam har ja ke hastin movafagh bashin)rasti man ham 2 sal bod miomadam inja va neveshtehatono mikhondam vali ta hala payami nazashtam(
ارسال یک نظر