تهران
عشق من در تو خلاصه می شود
با کوچه های کثیف
و جوب های تنگ
با مردمان گریه
و چشم های گرفته
با درختان سفید
و کوه های سیاه
با رفتگرهای لیسانس
و شوفرهای سرباز معلم
و بادهای ولرم دی ماه
و آفتاب سرد این روزها
با بقالی های جفنگ
و مدراس رنگارنگ
با روزنامه های پرحماسه
و روزهای پرتیراژ
با مردمانی گرسنه
و داروغه هایی ساده
با سری بزرگ
و بدنی نحیف
با تفرجگاه های متعدد
و گورستان های مفرح
شهری که قصه است این روزها
و شهروندی که بازیگر این قصه هاست
عاشقی مثل من
و عشقی مثل تو
ما در هم خلاصه ایم
----
شاید بهتر بود صفت های خط اول و دوم هر تکه جایشان عوض می شد
عشق من در تو خلاصه می شود
با کوچه های کثیف
و جوب های تنگ
با مردمان گریه
و چشم های گرفته
با درختان سفید
و کوه های سیاه
با رفتگرهای لیسانس
و شوفرهای سرباز معلم
و بادهای ولرم دی ماه
و آفتاب سرد این روزها
با بقالی های جفنگ
و مدراس رنگارنگ
با روزنامه های پرحماسه
و روزهای پرتیراژ
با مردمانی گرسنه
و داروغه هایی ساده
با سری بزرگ
و بدنی نحیف
با تفرجگاه های متعدد
و گورستان های مفرح
شهری که قصه است این روزها
و شهروندی که بازیگر این قصه هاست
عاشقی مثل من
و عشقی مثل تو
ما در هم خلاصه ایم
----
شاید بهتر بود صفت های خط اول و دوم هر تکه جایشان عوض می شد
۳ نظر:
آخ گفتین!!!
چی بگم والا؟!
منم عاشقشم!!!
از این قسمتش خیلی خوشم اومد:
"با سری بزرگ و
بدنی نحیف"
این زیباییش همه ی نواقصش رو جبران میکنه.
من که ازش بیزارم....دلم گرفته ازین شهر...خیلی نمیشه توش خدا رو پیدا کرد.
ارسال یک نظر