۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

از اینجا تا امروز چهارسال و هشت و ماه و ده روزی شده...
انگاری تکه شده زندگی به پاره های چهارساله...
با یک مخلص کلام که تحمل بود و این بار سلوک با مردمان است...

۶ نظر:

ایلیا گفت...

اوستا فک کنم شما هم مثل ما یه جورایی درگیر این نسبیت حاکم تو زندگی شدیآآآ
نسبیت میگه همه ما قطعن خوش شانسیم. چون هر اتفاقی که برامون بیافته، خوش شانس بودیم که اتفاق بدتری نیفتاده...

ایلیا گفت...

يه طورايی هوس کردم يه جوری سر به نيس شم...

- رضا موتوری

ناشناس گفت...

بدون تحمل طی طریق را سهل نمی کند برایت
نهایت همین بار است که می رساندت...

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

قواره نو مبارک است حتما..

ایلیا گفت...

نیستییییییی