۱۳۸۶ خرداد ۲۰, یکشنبه

وقتی که بازگشتی

کمی محبت از دیار عاشقی برایم سوغات بیاور..

کمی عشق... تا با آن بر دیوار اتاقم پنجره‌ای به جنوب شرقی باز کنم...
و کمی عاطفه تا با آن نقاشی نیمه‌کاره ذهنم را از رنگهای جاودانه سبز...
و کمی مهر تا به قلب گرفته این روزهای بسته قلمه بزنم..
و کمی شور تا نمی‌رم..
به زندگی امید پیدا کنم ..
و تو را بجورم..
... پیدایت کنم..
... بپرستم..
و آرامش بگیرم

برایم آرامش سوغات می‌آوری؟
تا آسوده گردم...
گویش‌م ساده و روان شود...
و عطر قلب پیوندی‌یم باز بر زبانم جاری..

روزهای سفرت را یکی یکی می‌شمارم
و در آرزوی دیدار دوباره‌ات... زنده می‌مانم
تو را دعا می‌کنم ..
که روزی تورا بازیابم ...
و جانی از نو بگیرم

۱ نظر:

ناشناس گفت...

Gofte boodi dari miri safar, khodet chi miari ba khodet?!....
Mitooni hamin chizayee ke gofti bara kasi soghat biari?!...