۱۳۸۶ فروردین ۱۳, دوشنبه

بارانی که درآغاز سال می‌بارد
عطر خاکی که از زمین بر می‌خیزد

درخت‌هایی که به پیشواز بهار جوانه می‌زنند
و آدم‌هایی که برای هم سال نیک آرزو می‌کنند

همه نشانه‌اند

تو بیا که....
نشانه‌ها نمیرند
که دشت....
از جوان‌ترین درختچه‌های گل‌دار سبز شود
که عطر خاک...
در منافذ میوه‌های تابستانی جاودان بماند

تو بیا تا...
باران‌ هدر نرود
تا دعای مردم در حق هم مستجاب شود
که سال نیکی که گفته‌اند از راه برسد

تو بیا که سال نو ..
بی‌ترسِ شروع، آغاز شود..
و بی‌دلهره، اوج بگیرد ...

تو بیا تا....
دیدار به قیامت نرسد
تا عیش منقص نشود

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بیا و بمان
تا بهار جاودانه شود...

ناشناس گفت...

با آرزوهای خوب:)

ah گفت...

Unknown sweet arms
Strange seductive minds
Insane whispers

I am living
To be born
Thorn free
Pure as
Drops of your childish tears


My compassionate smile
My innocent passion

I am living
To be the womb

For
Our hopes of survival
Our dreams of the infinity

For all
The restless voices
The numb eyes
The pieces of our lives

...

ناشناس گفت...

خودت بيا . دهه!! :)