آقا آرژانتین؛ دو تومن!
راننده پلکی به آرامی زد که یعنی بیا بالا
و فرقی نمیکند ... هیچ وقت جرأت این را نداشتهام که روی صندلی عقب بشینم و بین خودم و راننده حریمی قائل شوم ... بیشتر وقتها با رانندهها از در و دیوار حرف میزنیم ... راه اینطوری خیلی کوتاهتر میشود
این بار اما حرفم نمیآید ... محو مغازههای چهارراه استانبول میشوم ... و آدمهای جورواجورش ... داشتم فکر میکردم گاهی با پلکی که آرام برروی هم مینشیند هم میشود گفت آری
راننده پلکی به آرامی زد که یعنی بیا بالا
و فرقی نمیکند ... هیچ وقت جرأت این را نداشتهام که روی صندلی عقب بشینم و بین خودم و راننده حریمی قائل شوم ... بیشتر وقتها با رانندهها از در و دیوار حرف میزنیم ... راه اینطوری خیلی کوتاهتر میشود
این بار اما حرفم نمیآید ... محو مغازههای چهارراه استانبول میشوم ... و آدمهای جورواجورش ... داشتم فکر میکردم گاهی با پلکی که آرام برروی هم مینشیند هم میشود گفت آری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر