۱۳۸۳ شهریور ۲۵, چهارشنبه

وقتي که کف دست را که از زلالي چشم‌ها پر مي‌کردی
و روزی ۳۴ بار گل‌های قالي ماهي‌-درهم را مي‌بوسيدی

آن زمان که از حجب يا ترس نيش حرفت سرخ و سياه مي‌شدی
آن وقت که تا دست دراز مي‌کردی همه چيز برايت مهيا مي‌شد
آن دورها که نامت را به نيکي ياد مي‌کردند

آن موقع ...
بايد برای اجابت دعای امروزت حاجت مي‌گرفتي

هیچ نظری موجود نیست: