۱۳۸۳ شهریور ۲, دوشنبه

در خانه ما هم رونق است هم صفا
هم روغن ... هم همه چيز

چه بگويم از حالاتي‌ که پس از ديدن سريالهای تلويزيوني به انسان دست مي‌دهد ...آه .... که قلم قاصر است ... ولي‌ به هر حال زبان شاکر را که ازمان نگرفته‌اند:

خدايا! تو را شکر مي‌گزارم که مرا بي‌چيز و ندار آفريدی ... چرا که هرچه مرض و درد جسمي و روحي است فقط و فقط مخصوص اغنياست ... خدايا تو را صد کرور شکر مي‌کنم که اگر پول ندارم در عوض فراموشي‌ هم ندارم ... برادر زني هم ندارم که بخواهد بخاطر جيفه دنيا مرا کله پا کند .. دامادی هم ندارم که به پول من چشم داشته باشد و فرزندش را برای تلکه کردن من بدزدد .. خدايا چه خوب شد که من پول ندارم در عوض اينقدر بداخلاق و بدذات و بددهن نيستم ... و اينقدر بچه‌هايم دنبال مواد و شعر نو و هزار چرت و پرت ديگر نيستند ... بچه‌های من اگر کار ندارند،‌ حداقل تو روی پدرشان عين وزغ صاف هم نگاه نمي‌کنند ... و عين بچه پولدارهای مزلف سرنگي و قرصي نشده‌اند ... تازه اين مقداری از فساد آنهاست که تلويزيونِ‌ عزيز به جهت رعايت حرمت خانواده مي‌تواند به‌ خوردمان بدهد ... وگرنه که ... بماند ... ختم کلام اينکه: خدايا! بخاطر نويسندگان و برنامه‌سازاني چنين متعصب تو را سپاس مي‌گويم که اگر در اين مملکت عرضه پيشرفت نداريم، حداقل باخبر شده‌ايم که نداری چيز خيلي‌ خوبي است و انشالله در آن دنيا جبران مي‌شود ....

دوستاني‌ که آن سر دنيا مي‌خوانيد! به خودتان زياد فشار نياوريد .. رمزگشايي اين اسرار و پرده برداری از صنعت بديل تمثيل و تشبيه بر سياق سيمايي، فقط و فقط در انحصار بينندگان وطني است که ذهنشان مسبوق به سابقه است ... شما برويد با همان برنامه‌های بندتنباني‌ و پر از فساد خودتان عمر را هدر دهيد ... برنامه‌سازان عزيز ما در فرصتي‌ مغتنم از روی آن مفاسد تصويری، مطالب خوب و آموزنده و سالم و فرهنگي آن‌را کپي‌برداری کرده با همان موسيقي‌ و همان دکور و همان خط داستاني‌ برايمان دوباره مي‌سازند ....دلتان بسوزد همين اين دنيا را داريم .. هم آن دنيا را ...

هیچ نظری موجود نیست: