۱۳۸۳ مرداد ۲۶, دوشنبه

داشتم فکر مي‌‌کردم آيا ممکن است هيچ کسِ هيچ کس در اين دنيا نداشته باشي ... کسي برای فهميدن و هم‌دل بودن نه .. همين که کسي يا کساني باشند .. همين قدر فقط ... حداقل هر کس از پدر و مادری زاده شده ... وقتي برای اولين بار به ديار غربت مي‌روی حتي از روز تولد خود شايد تنهاتری ... چه روز تولد تو، نيامده از قبل برايت عمه و خاله و عمو و دايي‌ .. شايد هم برادر و خواهر رديف کرده‌اند ... اين خودش خيلي است ... البته نخواهي فهميد تا نروی و تنهايي را مزه نکني ... شايد بزرگترين دستاورد من دوست‌يابي دوباره و ‌نگهداری آنها از نقطه صفر و صفر بوده ... شايد ...

هیچ نظری موجود نیست: