بازی جوانمردانه - Fair Play
چه تماشاگر جدی فوتبال باشيد چه نه، اصطلاح بازی جوانمردانه را شنيدهايد ... البته بازی جوانمردانه به فوتبال منحصر نميشود ... ولي از آنجا که دستمال کاغذی کلينکس است و آبگرمکن ديوترم و نوشابه کوکا، ورزش هم شده فوتبال ...
Picture courtesy of Hamidreza and Hadi - Goat Mountain, BC
از دوره رنسانس به اين طرف در اروپا سعي براين شد تا همه چيز را عقلايي کنند و خرافات و تعصبات ديني را بزدايند تا بلکه بشر لجوج و خودمحور و تسليم تعاليم تحريفي کليسا انسانيتر به اطراف خود نگاه کند، در اين کشاکش شالوده و بنيان فکری انسان اروپايي دستخوش تغيير شد و شايد از آن طرف پشت بام غلتيد چرا که در نگاه نوين، عقل و منطق همه کاره و تمايلات فرقهای و مذهبي و آموختههای ديني کم کم هيچکاره شدند ... بشر از روزی که تاريخ به ياد دارد هيچ وقت برای سهم بری و تقسيم مواهب به گفتگو و مباحثه اکتفا نکرده است .... و اين نه از آن رو که با منطق بيگانه بوده يا از استعداد درک براهين عقلي بيبهره ... دليل غايي [و البته کافي برای فهم] همان زياده خواهي و تفوّق طلبيست که اگر نبود شايد بشر ِ بي توجه، هدف و حظي برای ادامه زندگي نميشناخت ....
تناقض از همين جا مايه ميگيرد و قوام مييابد که در جوامع نوانديش بعد از قرون تاريک وسطي که عقل بايد حاکم باشد و اخلاقيات هم يکي از توليدات منطق لحاظ شده است، چطور ميتوان انساني را که تعقلش ميگويد بتاز و فربه شو مهار زد؟ ... چگونه ميتوان خرد را داور عقل قرار داد؟ ... خرد يا حکمت به تعبيری آن است که هم قوهی ادراک عقلاني و هم تمايل و حس ِ پاک انساني بر آن متفقالقول باشند ... يعني آني که هم دل و هم عقل بپسندد... از اينجا بود که علم حقوق نوراني شد و کاربردی ... اگر پانزده سال جوانتر بودم، حتما حقوق ميخواندم ... هيچ جامعهای بدون حقوقدانان دلسوز و آگاه روی آسايش و خوشي نخواهد ديد ... مهندسين و پزشکان گرچه لازمند ولی تنها هنری که از آنان برميآيد اجرای آني است که بايد .... و همين جا مشکل بزرگ ما رخ ميگشايد، که اگر چنين نبود با اين انبوه امکانات انساني و مادی بهالقوه، اينقدر کميتمان در دنيا لنگ نبود ... بگذاريد تعبیری را که برای مهندسين دارم [و چند بار مز-مزه کردهام که بگويم يا نه] اينجا بياورم تا اين اختاپوس خفهام نکرده است ... مهندس چيزی نيست جز يک کارگر باسواد (بخوانيد عمله باسواد ... چون خود از همين قماشم، اميدوارم مهندسين عزيز بر اين تشبيه من خرده نگيرند) ... به زعم من کسي در موضع حقوقدان است که ميتواند مصدر تمامي تغييرات بنيادی و اصلاحات اساسي شود ... او راه گشاست ... نميخواهم بگويم چون مصدق و گاندی حقوقدان بودند آن کردند که ميدانيم .. ولي برای ترسيم چهره بهتر ايشان نبايد از جايگاه اجتماعي و منزلت اعتباری آنان غفلت کرد .... بگذريم ..... در مقابل عقل جزيينگر و چرتکه-انداز آحاد مردم که اغلب در تعارض با يکديگرند، چه چيز ميتواند ضامن سلامت جمع و تأمين منافع حداکثر مجموع با توجه به انصاف و رعايت حال تمامي اعضاء باشد؟ پاسخ خرد جمعيست .... چيزی که بارها در منشورهایي چون حقوق بشر يا قوانين اساسي ممالک مختلف تبلور يافته ... اين خرد جمعي که مؤلفه اساسي آن هم عقل است مورد تأئید عقل-گرايان و اقبال منطق-پسندان بوده و هست ... تمامي مساعي اين چنين جوامعي نيز برای تقويت و تحکيم آن بسيج شده و ميشود ...
ببخشيد جريان سيال ذهن مرا دارد به ترکستان ميبرد ... شايد همين هم بايد ميشد ... فقط اجازه بدهيد از افکارم کمي فاصله بگيرم ... آقا يقه را ول کن!
ادامه دارد.....
چه تماشاگر جدی فوتبال باشيد چه نه، اصطلاح بازی جوانمردانه را شنيدهايد ... البته بازی جوانمردانه به فوتبال منحصر نميشود ... ولي از آنجا که دستمال کاغذی کلينکس است و آبگرمکن ديوترم و نوشابه کوکا، ورزش هم شده فوتبال ...
Picture courtesy of Hamidreza and Hadi - Goat Mountain, BC
از دوره رنسانس به اين طرف در اروپا سعي براين شد تا همه چيز را عقلايي کنند و خرافات و تعصبات ديني را بزدايند تا بلکه بشر لجوج و خودمحور و تسليم تعاليم تحريفي کليسا انسانيتر به اطراف خود نگاه کند، در اين کشاکش شالوده و بنيان فکری انسان اروپايي دستخوش تغيير شد و شايد از آن طرف پشت بام غلتيد چرا که در نگاه نوين، عقل و منطق همه کاره و تمايلات فرقهای و مذهبي و آموختههای ديني کم کم هيچکاره شدند ... بشر از روزی که تاريخ به ياد دارد هيچ وقت برای سهم بری و تقسيم مواهب به گفتگو و مباحثه اکتفا نکرده است .... و اين نه از آن رو که با منطق بيگانه بوده يا از استعداد درک براهين عقلي بيبهره ... دليل غايي [و البته کافي برای فهم] همان زياده خواهي و تفوّق طلبيست که اگر نبود شايد بشر ِ بي توجه، هدف و حظي برای ادامه زندگي نميشناخت ....
تناقض از همين جا مايه ميگيرد و قوام مييابد که در جوامع نوانديش بعد از قرون تاريک وسطي که عقل بايد حاکم باشد و اخلاقيات هم يکي از توليدات منطق لحاظ شده است، چطور ميتوان انساني را که تعقلش ميگويد بتاز و فربه شو مهار زد؟ ... چگونه ميتوان خرد را داور عقل قرار داد؟ ... خرد يا حکمت به تعبيری آن است که هم قوهی ادراک عقلاني و هم تمايل و حس ِ پاک انساني بر آن متفقالقول باشند ... يعني آني که هم دل و هم عقل بپسندد... از اينجا بود که علم حقوق نوراني شد و کاربردی ... اگر پانزده سال جوانتر بودم، حتما حقوق ميخواندم ... هيچ جامعهای بدون حقوقدانان دلسوز و آگاه روی آسايش و خوشي نخواهد ديد ... مهندسين و پزشکان گرچه لازمند ولی تنها هنری که از آنان برميآيد اجرای آني است که بايد .... و همين جا مشکل بزرگ ما رخ ميگشايد، که اگر چنين نبود با اين انبوه امکانات انساني و مادی بهالقوه، اينقدر کميتمان در دنيا لنگ نبود ... بگذاريد تعبیری را که برای مهندسين دارم [و چند بار مز-مزه کردهام که بگويم يا نه] اينجا بياورم تا اين اختاپوس خفهام نکرده است ... مهندس چيزی نيست جز يک کارگر باسواد (بخوانيد عمله باسواد ... چون خود از همين قماشم، اميدوارم مهندسين عزيز بر اين تشبيه من خرده نگيرند) ... به زعم من کسي در موضع حقوقدان است که ميتواند مصدر تمامي تغييرات بنيادی و اصلاحات اساسي شود ... او راه گشاست ... نميخواهم بگويم چون مصدق و گاندی حقوقدان بودند آن کردند که ميدانيم .. ولي برای ترسيم چهره بهتر ايشان نبايد از جايگاه اجتماعي و منزلت اعتباری آنان غفلت کرد .... بگذريم ..... در مقابل عقل جزيينگر و چرتکه-انداز آحاد مردم که اغلب در تعارض با يکديگرند، چه چيز ميتواند ضامن سلامت جمع و تأمين منافع حداکثر مجموع با توجه به انصاف و رعايت حال تمامي اعضاء باشد؟ پاسخ خرد جمعيست .... چيزی که بارها در منشورهایي چون حقوق بشر يا قوانين اساسي ممالک مختلف تبلور يافته ... اين خرد جمعي که مؤلفه اساسي آن هم عقل است مورد تأئید عقل-گرايان و اقبال منطق-پسندان بوده و هست ... تمامي مساعي اين چنين جوامعي نيز برای تقويت و تحکيم آن بسيج شده و ميشود ...
ببخشيد جريان سيال ذهن مرا دارد به ترکستان ميبرد ... شايد همين هم بايد ميشد ... فقط اجازه بدهيد از افکارم کمي فاصله بگيرم ... آقا يقه را ول کن!
ادامه دارد.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر