۱۳۸۳ فروردین ۱, شنبه




بـ‌ـ هــ ــا ر

سر صف - دعای صبح
خدايا به حق اين بهار، حالا که دل‌ها به يمن آمدنش نرم مي‌شوند و مهرباني بهانه چنداني نمي‌خواهد ... عيدی ما را عاشقي قرار ده و کام آنان را که هنوز به دركش نايل نشده‌اند شيرين ساز

زنگ اول - تاريخ
هيچ قومي بدين قدمت سراغ نداريم که سرآغاز زندگي در آن بهار طبيعت باشد ...

زنگ دوم - جامعه شناسي
بهار و نوروز رمز پيروزی مردمي ست که در دايره فرهنگ ايراني و گستره زمين زندگي مي‌کنند ... نوروز قرنهاست که اقوام مختلف را با انواع زبان‌ها، گويش‌ها و لهجه‌ها و اديان و مذاهب متنوع زير چتر اتحاد خود پناه داده است ... هر طرف که رو کنيد خرده فرهنگ‌های متأثر از بهار را در بطن زندگي ايرانيان مي‌بينيد ...

زنگ سوم - ادبيات
اووه .... فقط بگويم کسي را سراغ نداريم که از بهار نخوانده باشد ...
بهار سرچشمه الهامات است و نور دل روشن‌ضميران ...
بهارهم بهانه شاعر است و هم دليل شاعری ...

زنگ چهارم - فلسفه و منطق
چون روز آخره و وقت نداريم کلاس رو تعطيل مي‌کنيم ... هوراااا


تکليف تعطيلات عيد
خالي کردن خرده شيشه‌ها - تا آخر
ديدار دوستان - ۲ بار حداقل
عاشقي کردن - هزار بار هفت بار
ماچ و بوسه - به مقدار لازم
يارگيری - نمره اضافي دارد

خط خطي شد قبل از تحويل سال به تاريخ نه ۲۹ اسفند ... نه ۳۰ام ... نه اول فروردين

هیچ نظری موجود نیست: