۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

My life got more colors after 7:55 of Feb 26, 2012.
For me and my wife things are never same again.
My little girl came and brought new meanings to what we usually used to do.
Although she might seem high maintenance, but her major role is to fix us.
... To fix us to enjoy life to its fullest..
To fix us to laugh, to chill, and to care.
I have now more reason to behave, for nothing in life is accidental.
Thing we do today, will come back to us one day.
And I need to make sure:
what I do to my life makes her at peace with her life.


My little baby girl came at 7:55 AM on Feb 26, 2012.

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

دهم
این ده روز هم خواهد گذشت بزودی و از راه می‌رسی خرامان.
زندگی را رنگ نو می‌بخشی و عطوفت را صدا می‌زنی..
دست می‌کشی روی چشم‌های خسته‌ی من و جان خوابم را بیدار می‌کنی...
خواهم شنید بعد ازاین دهه.. صدای نازک و نرمت را حتی در گوش اسقاط چپم...
به شماره می‌افتد نفسم.. از سر ترس... دل نگرانی.... دلهره.. و یا شعف و شور زندگی
رنگ خواهد باخت هر چیز رنگی قبل از تو.. و نو می‌شود معنای خواستن... و طلب... و آرزو
طلب می‌کنم و آرزو دارم و می‌خواهم که: از نیکان باشی... و مرا بیاموزی خوب بودن را.. و خوب خواستن را... و خوب زیستن را

۱۳۹۰ دی ۱۱, یکشنبه

به تقویم تاریخی روزها ۲۹ ساله ای بیش نیستی ...
اما به روایت تاریخ فهم ها و درک ها بسیار بزرگواری...
روزهایت تکراری مباد و در این خجسته زادروز ...
برایت آرزو می کنم ...
خرد سوفیا را ...
و بخشندگی مایا را ...
و آرامش دریا را ...

شاد زی ...
و شاد زا