۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

زندگی بازیچه ایست در خور اندیشه ها

زشت یا زیبا همین روزهاست که به سر برسد همانطور که این همه به سر رسید و ما به خانه هنوز باز نرسیده ایم. باز من تعزیه دار شدم و یکی یکی کم شدند از شمار چشمان بسیاری. از آن دست که رفتند و جایشان را کسی نگرفت و منقرض شدند و تمام شدند. آن نسل که زندگی را زندگی می کردند و معنی می دادند به بودن و روزهایشان مثل هم نبود و روزهایشان تکراری نبود و حرفهایشان دلبر بود و کارهایشان دلنشین بود و قلبشان صاف بود و روحشان موج میزد و زنده بودند به زنده بودن باقی و خشک میشد نهال جانشان از تشنگی باقی... و فرق داشتند و مثالشان دیگر کم است اگر نیست. و کاش بودند و کاش رنگ می دادند به زندگی. و چه خوب که من تجربه کردمشان و دیدمشان و عمر کردیم باهم... و راه رفتیم و زندگی کردیم و خوش بودیم و تجربه مشترک و خاطرات باهم داشتیم.

و یادمان دادند که زندگی بزرگ است به اندازه فراخی اندیشه هایمان و تنگ است به اندازه کوچکی ذهن مان.

۳ نظر:

hsn.shojaie@gmail.com گفت...

salam

shoma kyhasteed?

ناشناس گفت...

من ..بی خیال.

مازی گفت...

سلام