فصلی برای جدایی
برای ترک تو... بهار وقت خوبی نیست
که چلچله ها یادت را.. هی فریاد کنند...
و شکوفه های گیلاس رویت را.... هی به رخ بکشند
برای نخواستن ت.... تابستانی را باید صبر کرد
تا خوشه های طلایی گندم... به زردی نزنند
و گل بوته های تازه خیار... نگندند
برای ندیدنت... پاییز انتخاب بدی-ست
که برگ های خزان؛ تحمل تک قدم های یک عابر تنها را ندارند
و باد سرد آذر فقط با دست های توست... که گر می گیرد
برای بریدن از تو... زمستان بدترین ِ فصل هاست
که مصیبت سوز و بی همراهی آفتاب؛ در دی ما را بس است
و بهمن سهمناک تر از جرأت پریدن از دره خاطره هاست
و اسفند روی زغال گداخته از بغض نداشتن توست که می ترکد...
برای ترک تو... بهار وقت خوبی نیست
که چلچله ها یادت را.. هی فریاد کنند...
و شکوفه های گیلاس رویت را.... هی به رخ بکشند
برای نخواستن ت.... تابستانی را باید صبر کرد
تا خوشه های طلایی گندم... به زردی نزنند
و گل بوته های تازه خیار... نگندند
برای ندیدنت... پاییز انتخاب بدی-ست
که برگ های خزان؛ تحمل تک قدم های یک عابر تنها را ندارند
و باد سرد آذر فقط با دست های توست... که گر می گیرد
برای بریدن از تو... زمستان بدترین ِ فصل هاست
که مصیبت سوز و بی همراهی آفتاب؛ در دی ما را بس است
و بهمن سهمناک تر از جرأت پریدن از دره خاطره هاست
و اسفند روی زغال گداخته از بغض نداشتن توست که می ترکد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر