۱۳۸۷ خرداد ۱۷, جمعه


شهلاجون.. احمدجون... آقاجون... عموجون.. عمه جون.. ممنون از آن همه مهری که خرج ما کردید... ممنون از آن همه عشقی که برای ساختن یک دنیای بهتر و قابل تحمل‌تر در پای ما ریختید... شهلاجون... امشب بدون درد بخواب... راحت باش... فقط بدان بدون تو.. من چیزی جز این بودم... دنیای من بدون تو.. از این پس چیزهایی کم دارد که دیگر برایشان جایگزینی نمی‌شناسم...

هیچ نظری موجود نیست: