۱۳۸۷ فروردین ۱۶, جمعه


چه فرقی میکند لنگی باشی یا کیسه‌کش یا حتی طرفدار کناکس... نه تصمیمی گرفته‌ای نه فکری کرده‌ای... فقط قاطی یه سری لنگی یا کیسه‌کش یا کناکسی بزرگ شده‌ای ... همین و همین... بستگی به این دارد که طرف کدام گلادیاتور باشی.. آن وقت از جردادن گلادیاتور رقیب آی حالی می‌کنی... و از قل قل خوردن توپ توی دروازه‌ات آی جزی می‌زنی....

دیدن نبرد گلادیاتورها توی میدان... آن تکه نمی دانم کدام روحت را قلقلک می دهد کم-کی... هرچند که نه برای گل این وری هورا بکشی نه برای گل آن وری نیم خیز شوی...

دیدنش البته خوب است... و با مزه... و یادت نمی رود همین سی سال پیش بود که جناب کوثری یا وارث یک خط درمیان گزارشهای خود هی به یادت می آوردند که آلنده که بود و آناکوندا چه کاره... حالا دیگر کسی روی روانت راه نمی رود.. آسوده و تخمه خوران برایت از جد و آباد ننه و پسرعمه‌ی زن بابای فلان گلادیاتور لالایی می خوانند فقط...

خوب است که تهران شهرآورد دارد... و شاه خائن استادیوم ساخته است... خوب است که من و دوستان بلیط ف.ب.م داریم.. خوب است که نارنگی خوشمره است... و موز هم... کمی تخمه لب و زبانت را می سوزاند فقط..

۲ نظر:

ah گفت...

از اون ساندویچ کثیف ها عوض من بخور که بد ویاریده ام

ناشناس گفت...

Bahbah - sharhe hale mano dar paragerafh aval neveshti - aliye - ama man BC Lions ee ham hastam - baba yek bar dige ma ra ham be VIP davat kon - merci