۱۳۸۶ شهریور ۲۶, دوشنبه

افتتاح

نو می‌شوم...
گرچه آن پیله چهل روزه‌ای نبود که باید ...
که چون کرم بخزی ...
چون پروانه برقصی ...
و باز بسوزی...


فتح می‌کنم به نام شهری
که دروازه‌هایش از جنس لحظه‌اند..
و کار مردمانش... نخواستن است..

نقب می‌زنم به عمری...
که در کورمال و جستجوی تو گذشت
و ساعاتی که بی تو هدر شد...

سلام...

۹ نظر:

ah گفت...

saaalam
:)
merciii barayeh in hameh neveshteh hayeh jaleb!

ناشناس گفت...

ouuuuuuuuuuuuh, in hama ro key neveshti...hala chejouri hamasho bekhounam ye ja?

amir گفت...

آقا گیر پس شروع مدرسه بود !

مکاشفه گفت...

تپیدن دریا بر ماهیان مبارک است

ناشناس گفت...

چقدر منتظر بودم.ممنون

ناشناس گفت...

هر آغاز اشارتی است به پایانی دیگر...
تازه شدنتان هر روزه باد حتی اگر نیاز باشد که نباشید گاهی و دلتنگتان شویم

دختری که به آفتاب سلام می کند گفت...

سلام! در توصیف احوالات اخیر من بود این شعر!

Baroon گفت...

kamel shodaneton mobarak :)

ناشناس گفت...

فقط می تونم بگم افتتاح فوق العاده ایی بود و خوشحالم که هستید
:)