۱۳۸۵ تیر ۵, دوشنبه

سلام براص ف هان .. که سه بخش بیشتر نیست ... که جذب است و جذبه و جاذبه ... و دور هم نیست ...همین جا؛ در قلب ایران ماست ... از بالاو چپ و راست نزدیک‌ترین است به اقوام و اقوال ... و با اینکه نصف جهان است؛ اما لهجه‌اش خواستنی‌ترین است به کل ارض .. و چه بخواهیم و چه نه؛ قلب فرهنگی و هنری ماست ... و دیدارش گرچه به یک روز؛ غنیمت است ..

و راه اما دور نیست اگر کویر جانت را بلاخره یکی از این روزها بارانی کنی ... و در راه سرابی‌ست که می‌دانی باطل است ولی از دیدنش دروغ نگو که دلت بازهم غنج می‌زند ... باز هم .. و جان گوجه‌ی نداشته‌ات اینقدر به خودت گیر نده ... می‌دانم که می‌خواستی بگویی ... روزها و دقایق ... و جانی که از تمام ثانیه‌های گذشته بر عمر رویش خوش‌تر و باطنش آشوب‌تراست ...

هیچ نظری موجود نیست: