۱۳۸۴ بهمن ۱۴, جمعه

در هجوم سایه‌های خنک و خیس زندگی ... عقل معاش دارم و عاشق نمی‌شوم

من هر روز بیدار می‌شوم
من هر روز به سرکار می‌روم
من هر روز چیزی می‌خوانم
من هر روز چیزکی می‌نویسم
من هر روز یادت می‌کنم
من هر روز سعی می‌کنم عاشقت شوم
من هر شب باورم می‌شود که فردا هم یک روز مثل هر روز است

هیچ نظری موجود نیست: