۱۳۸۴ دی ۳۰, جمعه

۲ نظر:

ناشناس گفت...

زندگی را دلیست
امید را خاطره ای
رویا را فریادی


زندگیت
چشمانیست
شکفته بر جاده افکارم


اسمانی بارانی
دره های سبزش
خنده های کودکانش

...


زاد روزت را


امید برافراشتن است
به اقبانوس دلت
به کهکشان ذهنت

نوش
به یاد مهرت که روان است


نوش
برای
بودنت
پوییدنت
شکفتنت

تویی
که نوش می خواهمت
نوش

ناشناس گفت...

تو سرچشمه آرام رودي
من را بايد از تو سراغ گرفت