۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۴, چهارشنبه

گلايه

من مست بوی سيب حست شدم ... و کرخت‌ترين عضوم دستي بود که به نوازش آن هلوی پوستت دراز کرده بودم ... مرا در نئشه(نشوه)ی بويت رها کردی .... تا دست چلاقم سيب حست را نچيند ....

هیچ نظری موجود نیست: