۱۳۸۳ اسفند ۱۷, دوشنبه

از ۵/۱۱- تا ۵/۵+ ساعت

به دور تو ای خاک چرخيده‌ام ... تو را با تمام بدی‌ها .. تمام پليدی ... دوست دارم ... تو را با سپهرت که آبی‌ست ... تو را با بوی ريحانت ای دشت؛ که خاليست جايش کنار شبوترين گل؛ دوست دارم .. تو را با صميميت‌ کودکانه ... تو را با نفهمی ... پندهای ابلهانه .. تو را با خيال خيس و نمناک؛ دوست دارم ... تو را چون ستاره: بلند و دميده .. تو را چون علف: قد کشيده ... تو را با رذالت: تا کمر به خدمت خميده ... تو را با ملاحت‌های دخترانه ... اندازههای کوچک: کفش‌های بچگانه ... تو را با هوس: لب‌های قلوه‌ای؛ گونه‌های رسيده .. تو را با شبح‌های خوفناک ... کابوس‌های شبانه ... با ضجه‌های به تيزی کشیده ... تو را ای زمين سياه ... آفتاب بلورين ... دوست دارم

هیچ نظری موجود نیست: