۱۳۸۳ شهریور ۴, چهارشنبه

۴ - ۶ - ۶ ۴

ساعت ده و بيست دقيقه صبح روز يکشنبه چهارم شهريور سال يکهزار و سيصد و چهل و شش خورشيدی در اتاق پايينِ کاشي شماره ۷۷ کوچه شارعي انتهای شاهپور با کمک خديجه خانم قابله از مادر بند نافم جدا شد.

گرچه برادر بزرگتر و خواهر کوچکترم هر دو در بيمارستان بدنيا آمدند ... اما انگار قرار بود از همان ابتدا من چيزی از سنت تا به ابد به يادگار داشته باشم:‌ زخمِ تيغ ... در هر چيز سّری است ...

حالا هر سال اين لحظه که برسد ... و اگر دم دست باشم، مادرم با دست راستش کامم را با نبات شيرين مي‌کند و با مهرش جانم را ... (همين آن که مي‌نويسم تکه نبات در دهانم مثل ماهي بالا و پايين مي‌جهد ...)

هیچ نظری موجود نیست: