۱۳۸۳ تیر ۲۶, جمعه

يکي از دوستان که اينجا را مي‌خواند مي‌گفت: "تو هم با آن لحن فضل-فروشت،‌ که من الم و بلم .... " خُب در اينکه حرف کسي برايم مهم نيست که جّری نيست ... و در اين هم که فضل-فروشي يعني تو آدم اين حرفها نيستي وگرنه حرف فاضلانه خيلي هم خوب است شکي ... اما پيش خودم گفتم خدا خيرش دهد،‌ کمتر کسي عيب آدم را جلو رويش مي‌گويد و اين کلي جای شکر دارد ... خودم را نمي‌شناسم حتمي ... بعد ديدم که اگر آپارتمان high rise با استخر و سالن ورزش در نورث ونکوور را به اتاق مشترک با مادرم، و سل فون GSM را به کارت تلفن شرکت مخابرات، و ماشين مزدا Protege 323 را به اتوبوس شرکت واحد ترجيح داده بودم شايد آن وقت فضل فروش مي‌بودم ....

حالا مي‌توانم از ته دل بگويم حرف کسي برايم اهميت ندارد.

ممنون رفيق جان

هیچ نظری موجود نیست: