۱۳۸۲ آذر ۱۰, دوشنبه

در تـلاطم‌ رود
یك صدا باقيست

تا دنيا دنياست
تا جهان برپاست
عشق او بر من و تو
عشق ماهی و دریاست
جاری و ساری
بی کلک ... بی غوغاست

آه ...
کاش از پس هر سال
يا که نه، هر صد سال
می‌شنیدی صدای عشقم را

هم‌صدای ماهی دریا
باز میشد لبان و میخواندم
بار ديگر سرود مستی را:
" .. سُـبـّوحی و اعظم ...
.... محمـودی و اعلا .. "

and i could hear you revealing:
"love has no voice"
"as the talk of goldfish"
"as the sound of smile"

و من بي‌صدا می‌خنـدیدم
و بی‌صدا عاشقت می‌شدم باز

هیچ نظری موجود نیست: