۱۳۸۲ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه








عاشـق دوسـت ز رنگش پيـداست
بيــدلي از دل تنگــش پيـداست

نتـــوان نرم نمــودش به سـخن
اين سخن از دل تنگش پيداست

از در صلح بُرون نايد دوست
ديگر امروز ز جنگش پيداست

می زده ست از رُخ سرخش پرسيد
مستی از چشــم قشنــگش پيداست

يار امشب پی عاشق کُشی است
من نگويم، ز خدنــگش پيــداست

راز عشــق تـــو نگويــد عــارف
چه کنم من، که زِ رنگش پيداست


شعر از امام
متن شعر از وبلاگ ليلاي ليلي - يکشنبه، بيست و نهم دی ماه ۱۳۸۱
http://leilaye-leili.blogspot.com/2003_01_01_leilaye-leili_archive.html#87688488

هیچ نظری موجود نیست: